همین دیروز بود از مامانم پرسیدم :"ایا این جا دربار ناصرالدین شاهه؟"
و اون خیلی جدی گفت :" نه!"
و من هم حق به جانب بهش گفتم :" ولی من شک دارم چون ما 4 نفر بیشتر نیستیم و اینقد ظرفی که تو می شوری به اندازه تعداد زنهای ناصرالدین شاهه به اضافه پسر هاو دختراش و عجم و هشمشه...."
گل..ماهی قرمز
این ها به تن بهار
وصله ناجورند
تو که نباشی
وای ، باران
باران ؛
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران
باران ؛
یتو به من خندیدی
و نمیدانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب رادزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضبآلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تورفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرارکنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق اینپندارم
که چرا خانه کوچک ما
سیب نداشت
آسمان آبی رنگ
خورشید از پس ابرها برای دیدنت دلتنگ
و قدم ها بی تاب
ظهر سردی ایست
هوا گرم و مریض است
و پرستو بی حال....
دل بی تابی
تاب می خورد و میخندد
چه هوایی،چه هوایی...
چه خیالی،چه خیالی ....
دیدنت سخت شده
دل من بی تاب است
تاب می خورد اما گریه اش در میان نوسان هاپیداست....
من نبینم تو را
دل بی تابت را ، دل با تابت را
و نور می میرد از ندیدنت و چه قدر غمگینم که شبی گذشت و من تورا نمی بینم...
و چنان بی تابم که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت ، بدوم تا سر کوه...
.
باز همان شوق همیشگی
تو در این ظهر مریض
و در این سردی دل
محو می شوی و دوباره همان حسرت ظهرانه...
ظهر در ذهن خواب الود من آواره و من
همچنان درگیر جاذبهء گرم پتو...
خورشید ابری را می کند بالشتک
و می خوابد ارام روی سقف آسمان
آه ،خواب ظهرانه چه کیفی دارد...
آواز پر از عشق کلاغی روی بوم
وتمنا دیوار به سکوت...
آسمان خاکستری و عصر مردم خط خطی...
و من هم چنان شنوا آواز خوش کلاغ در گوشه دنیای خودم،
ظهر سردیست ، هوا گرم و مریض است و پرستو بی حال...
اما من درونم ذوق یک لیوان چای ،شوق بیسکویت پر از کنجد دارم...
به شقایق سوگند
که تو بر خواهی گشت
من به این معجزه ایمان دارم
منتظر باید بود
تا زمستان برود
غنچه ها گل بکنند
مورد داشتیم طرف تو پروفایلش زده بوده فرانسه زندگى مى کنه ،
بعدش تو دوشنبه بازار دیده شده
.
.
.
ایـنـهـمـه زبـان بـلـدم
(مادری، غـیـر مادری، اشـاره، فـیـزیکی، روحی، تـوهـمی، ارواح، اشـیا و …)
اماااااااااااا هـنـوز نـتـونـسـتـم بـه بـعـضـیـا بـفـهـمـونـم:
به تو ربطی نداره
.
.
.
یعنــــی پسـره رو اگــــه بازیـافـت کنـن
بـه صـورت دمپـایی به چـرخه طبیـعت برمیـگرده
بعـد تـو پروفایـلـش زده pm نده بلاک میـشی من ماله اونـم
.
.
.
مورد داشتیم تو علایقش نوشته:
غذای مورد علاقه ام استیک آبدار با سس قارچ
به همراه ریزوتو و اسپاگتی بولونز و کمی مارتینی
بعد تو صف نذری به علت ازدحام جمعیت ،
قابلمه بغل دستیاش خورده تو سرش و رفته تو کما !
پشت هر مرد موفقی…
بالاخره یه روز میخاره !
که هیچ زنی هم نمیدونه دقیقا کجاشه
.
.
قبلا از کسی خوشت می اومد باس آمار درمی آوردی مجرده یا متاهل
ولی جدیدا از یکی خوشت میاد باس بری تحقیق کنی ببینی دخدره یا پسر
آخرين کلمات يک چترباز : پس چترم کو؟
آخرين کلمات يک خبرنگار : بله، سيل داره به طرفمون مياد...
حرف دل همه اونایی که ریاضی میخونن
دو دوست سوار بالُن بودند و بخاطر مه بسيار غليظ
مسير خود گم كرده بودند و در دهي پايين آمدند.
از كسي كه از آنجا مي گذشت، پرسيدند:
ما كجايم؟
رهگذر پس از مدتي فكر كردن گفت:
شما در سبد يك بالُن هستيد.
يكي از آن دو دوست به ديگري گفت، اين رهگذر بايد
رياضيدان باشد.
چرا؟
1-رهگذر پيش از پاسخ دادن زياد فكر كرد.
2- پاسخش 100% درست است.
3- پاسخش بدرد نخور است و كمكي براي ما نيست.
سقراط گفته :
یونانی ها دروغگو هستند ولی خود سقراط هم یونانیه پس دروغ میگه که یونانی ها دروغ میگن !
پس یونانیها راستگو هستند و سقراط هم که یک یونانیه پس راستگوست !
پس راست میگه که یونانیها دروغگو هستند پس ؟؟؟
آخر یونانیها دروغگواند یا راستگو ؟؟؟
شعر جدید حیف نون
کبوتر با کبوتر باز باران با ترانه میخورد بر بامش بیش برفش بیشتر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور خربزه با پوست موزو میندازی زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره !!
5 شعر طنز دیگر در ادامه مطلب....
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﻣﯿﮕﻪ “ﺧﻮﺵ ﺑﮕﺬﺭﻩ” ﯾﻌﻨﯽ ایشاله ﺑﺮﯼ ﺯﯾﺮ ﺗﺮﯾﻠﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ !
.
.
.
لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟
گفت: از بی ادبان
گفتند: قبل از اینکه ادب بیاموزی از کجا تشخیص دادی اونا بی ادبن؟
گفت: خب دیگه خفه شین
حافظ می گوید: اگر ان ترک شیرازی به دست ارد دل ما را/به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارارا
اما امیر نظام گروسی در جواب حافظ می گوید:....
مطلب جالب تر در ادامه مطلب ....
در راستای اینکه بحران بی شوهری در جامعه امروز بوجود آمده کلیه دختر خانم های محترم می توانند از روش های زیر استفاده کنند و البته مراقب باشند که سوءاستقاده نکنند …
.
یکی از فانتزیام اینه که
پلیس تو ایست وبازرسی ماشینم رو نگهداره …
- بگه اسم ؟
+ بگم عباس
- بگه نام پدر ؟
+ بگم عباس علی
- بگه فامیلت چیه ؟
+ بگم عباسی
- بگه از کجا میای ؟
+ بگم عباس آباد
- بگه کجا میری ؟
+ بگم بندر عباس
پلیسه شاکی شه !
- بگه بی شرف منو سرکار گذاشتی
+ بگم نه به حضرت عباس
.
.
آخه چرا اینجوریه !
تهران به کابل ۱۵۰۰ کیلومتر
کابل به تهران ۱۵۰۰ کیلو متر
طبقه اول به هشتم : ۸ طبقه
طبقه هشتم به اول : ۸ طبقه
بچشنبه تا شنبه : ۲ روز
شنبه تا بچشنبه ۵ روز !
.
.
.
.
اصن روى بسته هاى چیپس و پفک و پاستیل باید درشت قید کنن
مخصوص یک نفر
.
بچه های امروزی رو نمیتونم درک کنم :
بهش آدامس موزی میدم ناز میکنه میگه این آدامسا بو میدن و بدمزه ن نمیخورم !
زمان ما آدامس موزی خدایی میکرد ؛
ما اول کاغذشو نیم ساعت لیس میزدیم بعد میرفتیم سراغه خودش !
.
.
.
پسر تو ۵ سالگی: مامان جون دوست دارم
مامان: منم دوست دارم عزیزم
پسر تو ۱۶ سالگی: مامان جون دوست دارم
مامان: برو پی کارت پول ندارم!
پسر تو ۲۵ سالگی: مامان جون دوست دارم
مامان: حالا بگو کی هست! کجا میشینه! کجا دیدیش؟
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﮔﻔﺖ :
ﺩﺭﺳﺘﻪ که ﻭﻗﺘﯽ شاخ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﯼ ، ﺷﺎﺧﺖ ﺭﻭ ﻧﺸﮑﻮﻧﺪﯾﻢ !
ﻭﻟﯽ ﻫﻮﻝ ﺑﺮﺕ ﻧﺪﺍﺭﻩ !
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ! نه !
ﻃﺮﻓﺪﺍﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻋﺰﯾﺰﻡ . . . !
تعریف مراقب :
موجودی ستم کار و ریا پیشه که متاسفانه چشم و گوش و باقی حواس را هم دارد !
سیستمی که نقش دزدگیرمنازل را سر جلسه ایفا میکند !
گالری ضدحال ! موجودی که روی سینه اش نوشته شده : من مراقبم،شما چطور!؟
یک نوع تله موش زنده !
.
.
حالا وقت برای درس خوندن داریم، کووو. . .تا فردا
زمزمه های شیطانی شب امتحان !
یارو ﺗﻮ ﺍتوﺑﻮﺱ ﺗﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﯾﻪ ﭼﮏ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﺶ !!
بهش میگه ﺩﯾﻮﻧﻪ ﭼﺘﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ ؟؟؟
یارو میگه:ﺭﺍﻩ ﻃﻮﻻﻧﯿﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻬﻮ ﺯﺭ ﺯﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﮑﻨﯽ
تنها فایده ای که زاویه پرتاب تو فیزیک داشت
این بود که تو
Angry birds
تبدیل ب ابر قدرت شدم
این همه پولی که دادم روزنامه خریدم تا کار پیدا کنم اگه جمع کرده بودم الان برج العربی رو خریده بودم !
ا
ین چینیا واقعا زبون همدیگرو میفهمن یا جلو بقیه آبرو داری میکنن؟! . . .
.
.
هیکل یارو شبیه نیمرخ چنگاله بعد هر موقع میپرسی کجا بودی میگه باشگاه ! . . .
خانمــی با همســــــرش گفــت اینچنیـــــن :
کای وجــــــودت مــــایه ی فخـــــر زمیــــــن !
ای که هستـــی همســـری بس ایــــده آل !
خواهشــــی دارم .. مکُــــن قال و مقـــــال !
کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو
به رستم چنین گفت اون جومونگ!
ندارم ز امثال تو هیچ باک که گر گنده ای من ز تو برترم اگر تو یلی من ز تو یلترم
شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من
هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد